اول از همه شبا خوابتون نمیبره، تا ساعت های 5 و 6 صبح بیدار می مونید بدون هیچ هدفی. بدون هیچ انگیزه ای
ظهرها میخوابید تا ساعت 1-2 ظهر
بعد بلند میشید با یه اعصاب داغون، با یه حس بد با یه زندگی پر از هدف که هیچکدوم انجام نمیشه. حتی قدم هم نمیذارید
بعد ناهار میخورید و ... ساعت های 4-5بعدازظهر مثل تمام سالهای گذشته، راه میافتید تو خیابونا، به هیچ کس اهمیت نمیدید، به یاد عشقتون با عشقتون قدم میزنید و خیابونا رو متر میکنید حتی تنهایی میرید سینما، کافی شاپ ، و...
شب میاید خونه، ساعت 8-9 ، عادت ندارم تا نصف شب تو خیابونا باشم. با یه حس که گرسنه نیستید با خونواده شام میخوردید و ... بعد این شمایید که می بینید دوباره ساعت 5 صبحه
چه حسی دارید اگه این زندگی رو برای چندین سال تجربه کنید؟؟؟ خداروشکر. اوستا کریم دمت گرم.
کلبه متروک تنهایی (من و غروب سابق)...برچسب : نویسنده : 7sunsetandic بازدید : 102